درس و فراگیری دانش، مایه باروریشناخت است . [امام صادق علیه السلام]

بسوی نور ولایت

    نسخه قابل چاپ

چشم‏هایش پُرِ اشک شد...

16/9/1387

دو هفته پیش شهید کاظمى پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکى این‏که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این‏که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهاى مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همه‏تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزى که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‏ى شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتى این جمله را گفتم، چشم‏هاى شهید کاظمى پُرِ اشک شد، گفت: ان‏شاءاللَّه خبر من را هم به‏تان بدهند!

فاصله‏ى بین مرگ و زندگى، فاصله‏ى بسیار کوتاهى است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگى هستیم و غافلیم از حرکتى که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات مى‏کنند؛ هر کسى یک طور؛ بعضى‏ها واقعاً روسفید خدا را ملاقات مى‏کنند، که احمد کاظمى و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند.

ما باید سعى‏مان این باشد که روسفید خدا را ملاقات کنیم؛ چون از حالا تا یک لحظه‏ى دیگر، اصلاً نمى‏دانیم که ما از این مرز عبور خواهیم کرد یا نه؛ احتمال دارد همین یک ساعت دیگر یا یک روز دیگر نوبتِ به ما برسد که از این مرز عبور کنیم. از خدا بخواهیم که مرگ ما مرگى باشد که خود آن مرگ هم ان‏شاءاللَّه مایه‏ى روسفیدى ما باشد.

ان‏شاءاللَّه خدا شماها را حفظ کند.

[فایل صوتی:آر.ام؛ حجم:470کیلوبایت] بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم تشییع پیکرهاى فرماندهان سپاه  21/10/1384
    < type=text/java>
    document.getElementById("divInnerText").focus();



    حسن خوشگواری ::: یکشنبه 87/9/17::: ساعت 8:57 صبح

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 46


    بازدید دیروز: 1


    کل بازدید :22161
     
     >>اوقات شرعی <<
     
    >> درباره خودم<<
     
    >>آرشیو شده ها<<
     
     
    >>اشتراک در خبرنامه<<
     
     
    >>طراح قالب<<